شتافتن. شتابیدن. به تعجیل رفتن. عجله کردن: چو آهو و خرگوش یابد عقاب نیارد به دراج و تیهو شتاب. اسدی. بباید رفت روزی چند از این پیش شتاب آوردن و بردن سر خویش. نظامی شه از مستی شتاب آورد بر شیر به یکتا پیرهن بی درع و شمشیر. نظامی
شتافتن. شتابیدن. به تعجیل رفتن. عجله کردن: چو آهو و خرگوش یابد عقاب نیارد به دراج و تیهو شتاب. اسدی. بباید رفت روزی چند از این پیش شتاب آوردن و بردن سر خویش. نظامی شه از مستی شتاب آورد بر شیر به یکتا پیرهن بی درع و شمشیر. نظامی